صادق وفایی: پس از سهقسمتی که از مصاحبه مشروح با امیر خلبان محمداسماعیل پیروان در قالب پرونده «شبحسوار دلاور؛ منوچهر محققی» منتشر کردیم، قسمت چهارم، علاوه بر مرور یکخاطره افچهاردهی و انهدام میراژهای عراقی، ۲ خاطره از منوچهر محققی را شامل میشود.
قسمت چهارم، آخرینبخش از گفتگو با امیرْ پیروان است که در آن ذکر خیر دیگری از خلبانهای دیگر نیروی هوایی ازجمله عباس دوران میشود. در اینبخش از مصاحبه همچنین خاطره جالبی از کمکهای نیروی هوایی به نیروهای زمینی ایران در دوران دفاع مقدس مرور میشود که در آن، شکاریهای افپنج گرهای از کار نیروهای لشکر ۵ نصر تحت امر محمدباقر قالیباف باز کردند.
مطالب سهقسمت پیشین اینگفتگو در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند؛
* «افچهارده و افچهارها بودند که مانع تعطیلی صادرات نفت ایران شدند / خارک قویترین پدافند را داشت»
* «هواپیما در ارتفاع ۱۰ متری بود که محققی گفت پیروان جلو را نمیبینم»
* «میراژهایی که افچهارده روی آسمان قم و خلیجفارس شکار کرد»
در ادامه مشروح قسمت چهارم و پایانی اینگفتگو را میخوانیم؛
* ماجرای قم هم حالت بازدارنده داشته که عملیات بمباران شهرهای ایران از ارتفاع پست تا مدتی تعطیل شد.
آمدند دوتا پس گردنی خوردند و رفتند. ۴ فروند بودند که با آنها درگیر شدیم. در اینپرواز با جناب کازرونی بودم. همیشه هواپیماهای اصلیمان دو فینیکس داشت، دو تا Aim7 دو تا Aim9. وقتی هواپیما را روشن کردیم اشکال آورد. گفتم مشکل را رفع کنند که گفتند ۲ ساعت طول میکشد. گفتم نه. جناب (والی) اویسی بالا در منطقه بود و اطراف قم گشت هوایی داشت. نمیخواستم معطل شود. در شلتر کناری یک افچهارده دیگر (رزرو) بود با دو موشک Aim9. خواستم با همان بپرم. اما دیدم موشکهای دیگر را ندارد. پرسیدم فینیکسها و Aim7 اش کو؟ گفتند متاسفانه امروز سرمان شلوغ بود وقت نکردیم نصبشان کنیم! تا یکساعت دیگر مجهزش میکنیم.
دیدم دیر میشود. گفتم با همین میروم. در دلم گفتم خدایا ببین دشمن با چه امکاناتی میآید! بعد افچهارده ما که باید ۶ موشک فینیکس ببرد، باید با ۲ موشک Aim9 بپرد! خب افچهارده همیشه فینیکس داشت. اول جنگ که ۴ موشکش را روی هواپیما میبستند. بچهها هم خوب پرندههای دشمن را میزدند و دشمن را ترسانده بودند. اما حالا، سال ۶۵ بود.
* ۱۳ بهمن ۱۳۶۵.
و اینجا تنها دفعهای بود که اف چهارده با ۲ تا Aim9 رفت. روشن کردیم و رفتیم. دلم کمی شکست. گفتم خدایا ببین میخواهند یک شهر به اینبزرگی را به ما بسپارند با دو Aim9! تازه باید دو فروندی باشیم. چهطور محافظت کنیم؟
دلخور رفتم بالا. هوا خوب و خنک و دومین روز از دهه فجر هم بود. با جناب اویسی هم خداحافظی کردیم و ایشان رفت بنشیند. بعد با رادار کرج و سوباشی سلام و احوالپرسی کردیم. با ۱۵ هزارپا ارتفاع رفتم سمت قم. حرم حضرت معصومه را دیدم و گفتم آقای کازرونی میبینی؟ گفت بله جناب پیروان! سلام کرده و پرواز را ادامه دادیم. گفتم خدایا کمک کن ماموریتمان را درست انجام دهیم. رفتیم در منطقه و اوربیت زدیم. صدای رادار سوباشی آمد که گفت «شاهد ۵۴ شاهد ۵۴ رهنورد ۵۳!» ما شاهد ۵۴ بودیم. با یک صدای هیجانی به کد گفت چهار فروند هواپیما روی دریاچه اراک به سمت شما در حال حرکت هستند. سریع گشتیم سمت هدف.
یک ربع بیست دقیقه پرواز کرده و هنوز بنزین نگرفته بودیم. دیدم هواپیماهای دشمن سمت قم در ارتفاع پایین هستند. شروع کردم سرعت را اضافه و ارتفاع را کم کردن. سوئیچ موشکهای Aim9 را هم روشن کردم. [خنده] ما مثل این که کارمان با Aim9 است و بنا بوده قشنگ به وصیت شهید بابایی عمل میکنیم.
به جناب کازرونی گفتم دنبالشان بگرد! آنتن را داد پایین و سریع هم پیدایشان کرد. گفتم کازرونی بگذار روی مود Track while scan! یکمود داریم بهنام PDSTT یعنی لاک آن رسمی. در اینحالت تمام بیم رادار به آنها میخورد و در دستگاههایشان میخوانند اف چهارده دارد رویشان قفل میکند. به همیندلیل ممکن است برگردند. در حالت ترک وایل اسکن، ضمن این که چهارتا هدف را میبینی بقیه منطقه را هم میبینی و آنها هم نمیفهمند رویشان قفل کردهای. این یکی از امکانات پیشرفته رادار افچهارده است. یعنی هدفهایت را تِرَک میکنی، در حالیکه داری اسکن میکنی.
خبرگزاری مهر، رفتیم به سمتشان و ارتفاع را به ۲ هزارپا رساندیم. در زدن Aim9 باید فاصله جانبی بگیری. نمیشود دماغ به دماغ شلیکش کرد. در اینحال ده بیست درجه زاویه و پشت سرش قرار میگیریم. به این حالت میگوییم اِسترن. دلم نیامد استرن انجام بدهم. چون ممکن بود پراکنده شوند و دو فروندشان خودشان را به قم برسانند. به همیندلیل گفتم استرن انجام نمیدهم. رفتم به سمتشان که نظمشان را به هم بزنم. جناب کازرونی هم با چندلحظه فاصله، گفت ۱۰ مایل! ۸ مایل! ۶ مایل! اینجا که رسید، به رادار زمینی گفتیم لطفاً دیگر اطلاعات ندهید! چون تداخل میشد. سرعت هم که میرود بالا اینقدر صدای ایرکاندیشن و موتور زیاد است که با داد و فریاد با یکدیگر صحبت میکنیم. بنابراین دیگر نباید با رادار گفتگو میکردیم. اطراف آشتیان، هواپیماها را دیدم؛ ۴ نقطه سیاه، کف زمین با آرایش منظم به سمتمان میآمدند. هنوز مرا ندیده بودند. ارتفاع را به هزار پا رساندم. رفتم داخل دستهشان و وقتی داشتیم به هم میخوردیم، مرا دیدند.
پراکنده شدند. ۳ تا به راست و یکی به چپ. من رفتم سمت آنهایی که رفتند به راست. کمی دیر شده بود و داشتم از آنها رد میشدم. مانوری داریم به نامهای یویو که بلافاصله انجامش دادم. میروی بالا و سرعتت میافتد. یعنی اگر ۵۰۰ نات باشد به ۲۵۰ نات میرسد. به جای اینکه آنها بیافتند پشت من، من افتادم پشت آنها و شروعکردن به دست و پا زدن و چپ و راست رفتن. به جناب کازرونی با داد و فریاد گفتم آنچهارمی کجا رفت؟ گفت جناب پیروان، اون رفت سمت غرب! خیلی متلاطم پرواز میکردند تا نتوانم آنها را بزنم. ولی فشار را روی آنها زیاد کردم که شروع کردند به ریختن بمبهایشان.
Monday, 23 December , 2024